تاریخ : دو شنبه 29 / 1
نویسنده : بهزادM.I.S♡


تاریخ : دو شنبه 29 / 1
نویسنده : بهزادM.I.S♡


تاریخ : پنج شنبه 11 / 1
نویسنده : بهزادM.I.S♡
: یه پیچ و هرچقد که سفت کنی موقع بازکردنم همونوقدرباید 
 
زوربزنی.......... 
 
حالاهی منوبپیچون!!!!!!! 
 
به موقعش دارم برات!: دم گربه ها گرم 
با بو کردن میفهمن هر آشغالی خوردنی نیست 
اما آدما تا نخورن نمیفهمن هر آشغالی قابل اعتماد نیست 
هه : هـــــرچنـــــڍ بــے حـــد تـــۅ را خواستـــــمـ♥ 
امـــــا در حـــــڊ مـڹ نبـــــودے➡❗: به بعضیا باس گفت...↡↡↡
 
❎ایــنــقــدر مــن مــن نــکــن ❎
??تــو فــقــط حـــاصِــل يـه داروخــونــه بَــــســتــــــه بــودی...
 S❤❤A
❌...از
تاریخ : پنج شنبه 11 / 1
نویسنده : بهزادM.I.S♡

 

اینم وصیت نامه من :

-ازبوی گلاب بدم میادقبرم راباعطرGucci بشورید.

-آقایون فامیل بخاطرمن سه مترریش نزارید،ته ریش بزارین باکلاس تره!

-پسرای فامیل اون ابروهای لامصب رولااقل تاشب هفتم برندارین.

-گریه بلندوجیغ ودادنکنین بدم میاد.فقط آهنگ "نرو"رضاصادقی روبزارین مردم نم نم اشک بریزن......!!!!

-روی سنگ قبرم اب و صابون برزید مردم بخورند زمین بخندم روحم شاد بشه.

-سرقبرم هم فاتحه بخونید الکی پیس پیس نکنید....والا.... 

-ساندیس به دست مردم ندین آبروریزیه،قهوه یانسکافه بدین.آخه قهوه خیلی دوست دارم.

-ازین کیکایی که اسمش پای سیبه بدین باکلاسه.

-روی خرماهاپودرنارگیل نریزین،شکلش خزمیشه،گردو بزارید داخلش ،اوووووف هوس کردم 

-وایبر مراپاک نکنین،گهگداری باهاش یه پست بدین بیادبالا.جیگررفیقام کباب بشه.

-شایعه کنین قبل ازمرگش بهش الهام شده بودمیمیره!!!! واسه کلاسش میگم.

-هرکسی هم تومراسم ختمم گفت:خدابیامرزدش راحت شد بالبه ی سینی حلواچنان بکوبن دهنش تااونم راحت شه بیاد پیش من.....والاااااجای من اظهارنظرمیکنه..


تاریخ : چهار شنبه 10 / 1
نویسنده : بهزادM.I.S♡

°): یک هفته پیش وارد یک رابطه ی عاشقانه شدم... 

متاسفانه کسی داخلش نبود خارج شدم

تاریخ : چهار شنبه 10 / 1
نویسنده : بهزادM.I.S♡
حضرت ادم وقتی داشت از بهشت بیرون میرفت:خدا گفت:نازنینم آدم ، با تو رازی دارم...اندکی پیشتر آی....آدم آرامو نجیب آمد پیش...!!!زیر چشمی به خدا مینگریست...محو لبخند غم آلود خدا ، دل انگار گریست...!!گفت: نازنینم آدم ، قطره ای اشک زچشمان خداوند چکید...یادمن باش که بس تنهایم... بغض آدم ترکید... گونه هایش لرزید...به خدا گفت: من به اندازه ی گل های بهشت... من به اندازه ی عرش... نه... نه... به اندازه ی تنهاییت ای هستی من دوستت دارم....!!!آدم کوله اش را برداشت....خسته و سخت قدم برمیداشت... راهی ظلمت پرشور زمین....زیر لبهای خدا باز شنید... نازنینم آدم....
نه به اندازه ی تنهایی من.... نه به اندازه ی گلهای بهشت ....که به اندازه یک دانه ی گندم.... تو فقط یادم باش..

تاریخ : چهار شنبه 10 / 1
نویسنده : بهزادM.I.S♡
: ⇦به سلامتی روزی که⇩ 
��بیای بالا سرم�� 
☆داد بزنے:☆↯ 
⇦نفس بڪــــشـ لعنتے
: من نمیدونم 
چرا بعضیا فک میکنن تو فضای مجازی میشه عاشق شد میشه گمشده پیدا کرد 
والا 
دیگه طرف آشنای آشناهم باشه لاشی درمیاد 
چ فکری میکنین بعضیا واقعا من موندم توش بخدا
 
 
 
هَر چِقدرَــم عَـزیز باشـے→ 
 
↓رَفتنِتـ با یِه آهَنگــــ�� ��حامــد پهـلان حَـل میشــه..��
: مَن آیَندِه ای میسازَم که گُذَشتَم جِلُوش زانو بِزَن خِیلی ها باعِث شُدَن امروز لَبخَند رو لَبام نَباشه هــه✌بِهتَر��اَخم که میکُنَم��شیـک تَر میشَم 
《♥》 فقط گوشيم�� ميتونـه شهادت بده كه 
 
《♥》 آرزوى خيـليا بـودم... 
 
《♥》ولى دلــم گيره �� تــو�� بود ... 
 
♥لعنتــــــــــے...♥
 
): تو این دنیای پر نقاب 
 
تو با اون بخواب 
 
♨ من با قرص خواب ♨
من،اگه کسیو...دوس داشته باشم...واسه بقیه★نماز میت★میخونم

تاریخ : چهار شنبه 10 / 1
نویسنده : بهزادM.I.S♡

 یکی از دوستان ما که مرد نکته سنجی است، یک تعبیر بسیار لطیف داشت که اسمش را گذاشته بود: « منطق ماشین دودی». می گفتیم منطق ماشین دودی چیست؟ می گفت من یک درسی را از قدیم آموخته ام و جامعه را روی منطق ماشین دودی می شناسم.

 
 
 
وقتی بچه بودم، منزلمان در حضرت عبدالعظیم بود و آن وقتها قطار راه آهن به صورت امروز نبود و فقط همین قطار تهران-شاه عبدالعظیم بود. من می دیدم که قطار وقتی در ایستگاه بود، بچه ها دورش جمع می شوند و آن را تماشا می کنند و به زبان حال می گویند: « ببین چه موجود عجیبی است!» معلوم بود که یک احترام و عظمتی برای آن قائل هستند. تا قطار ایستاده بود، با یک نظر تعظیم و تکریم و احترام و اعجاب به او نگاه می کردند تا کم کم ساعت حرکت قطار می رسید و قطار راه می افتاد. همین که راه می افتاد، بچه ها می دویدند، سنگ بر می داشتند و قطار را مورد حمله قرار می دادند. من تعجب می کردم که اگر به این قطار باید سنگ زد، چرا وقتی که ایستاده یک ریگ کوچک هم به آن نمی زنند و اگر باید برایش اعجاب قائل بود، اعجاب بیشتر در وقتی است که حرکت می کند.این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم.
  
 
دیدم این قانون کلی زندگی ما ایرانیان است که هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است، مورد احترام است. تا ساکت است، مورد تعظیم و تجلیل است. اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت، نه تنها کسی کمکش نمی کند، بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب می شود و این نشانه یک جامعه مرده است. ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که متکلم هستند نه ساکت؛ متحرکند نه ساکن؛ باخبرترند نه بی خبرتر».

آخرین مطالب
   


ابزار وبلاگ

دانلود آهنگ جدید

افزایش بازدید

کد پیام خوش آمد گویی


کد پیام ورود وبلاگ